قالب وردپرس افزونه وردپرس

بررسی و نقد کتاب فارسی سوم دبستان- قسمت دوم

         قسمت دوم نقد کتاب فارسی سوم دبستان

 یکی از علایق و گرایش‌های مهم سنین خردسالی و کودکی، طنز و شوخ‌طبعی است. بچه‌ها، از چهار- پنج ماهگی در واکنش‌های خود نسبت به رفتارهای اطرافیان، علاقه به شوخ‌طبعی خویش را نشان می‌دهند. آنان، از زمانی که قدرت حرکت مستقل و سخن‌گفتن – حتی به همان صورت ابتدایی محدود – را می‌یابند، علاوه بر نشان‌دادن گرایش به‌ این مقوله، خود نیز اقدام به کارها و گفتن سخنانی توام با شوخ‌طبعی و طنز می‌کنند. لذا، بخشی از آثار ادبی و فیلم‌ها و دیگر فرآورده‌های هنری مختص آنان، می‌تواند و – در مواردی حتی- باید، آثار واجد این ویژگی‌ها باشد. همان‌گونه که شاهدیم: یکی از مهمترین دلایل علاقه‌ی آنان به فیلم‌های پویانمایی (انیمیشن)، وجود همین عناصر، هم در متن و هم در تصاویر این گونه‌ی سینمایی است.

     اهمیت طنز و شوخ طبعی در این ارتباط، آن‌قدر جدی است که دهه‌هاست، برخی از آموزگاران و مربیان مدارس، خاصه در سال‌های اولیه­ی دبستان، برای جذب کودکان گریزپا به مدرسه، می کوشند در آموزش‌های خود به آنان، از این عناصر، بهره ببرند. (مرحوم نیّرزاده، معلم کلاس اول دبستان علوی، که در دهه­ی ۱۳۶۰، چندی تدریس‌هایش از شبکه‌ی کودک سیما نیز پخش می‌شد، یکی از افراد مبتکر و موفق در این عرصه بود.)

     همچنین، نویسندگان، شاعران و برنامه‌سازان صدا وسیما برای این مقطع سنی، به منظور جذب کودکان به برخی درس‌های نسبتا دشوار و تفهیم بهتر آن دروس به آنان، می‌کوشند آموزش‌هایشان را با شوخ‌طبعی و طنز همراه کنند؛ و اغلب نیز نتیجه و بهره‌ی مورد نظر از این کار را می‌گیرند.

    با وجود این، متاسفانه، در کتاب‌های درسی کودکان ما، تاکنون از استفاده از این امکان مهم و موثر غفلت شده‌است. به همین سبب، برای کودکان مخاطب آنها، چهره‌ی ظاهری این کتاب‌ها غیر صمیمی، خشک، در مواردی حتی عبوس، و در نتیجه درس و مدرسه برایشان، امری اجباری و تحمیلی به نظر می‌رسد.

    پیشنهاد می‌شود دست کم در ۳۰درصد از مطالب و تصاویر کتاب‌های درسی فارسی و ریاضی مقطع دبستان، از این عناصر تلطیف و شیرین‌کننده، استفاده شود.

   12. شاید برخی از مولفان محترم کتاب‌های درسی، توجه نداشته‌باشند که درج آثاری از شاعران و نویسندگان دارای سوء پیشینه­ی حادِ فکری (اعتقادی، سیاسی) یا اخلاقی یا حتی افراد در قید حیاتِ مثلاً جلای وطن کرده، در کتاب‌های درسی، چقدر باعث شناخته شدن آنان و آثارشان و مشروعیت بخشی به آنان در جامعه، خصوصاً در ارتباط با کودکان و نوجوانان معصومِ بی‌خبر از همه‌جای ما، و ترویج آثار – و از این طریق، اندیشه‌ها، افکار و سلوک شخصی و اجتماعی-  این افراد می‌شود.

     از دید کارشناسانه‌ی ادبی نیز اگر نگاه کنیم، آثاری که از این افراد در کتاب‌های درسیِ فعلیِ دوران دبستان و دبیرستانِ کودکان و نوجوانان ما درج‌ شده، برخی ضعیف، بعضی معمولی و بقیه متوسط­اند. از نظر موضوعی و مضمونی نیز، این آثار، بی‌بدیل و فاقد نمونه‌های مشابه و حتی قوی‌تری نیستند، تا مثلا بشود ادعا کرد که نمی‌توان برای آنها جایگزینی مناسب یافت. به علاوه اینکه، حتی به فرض فقدانِ آثار جایگزین، اولا اغلب الزامی غیرقابل تخطی و اجتناب برای درج چنان متون خاصی در کتابهای فارسی در این زمینه وجود ندارد؛ و می‌توان در چارچوب اهداف آن درس خاص، موضوع ومتنی دیگر را جایگزین کرد. به فرض هم که چنین الزامی وجود داشته‌باشد، می‌توان نگارش متنی با آن موضوع خاص را – بسته به قالب مورد نظر – به یک شاعر یا نویسنده‌ی کودکِ با ذوق، سفارش داد.[1]

     در کتاب فارسی سوم دبستان، حداقل در مورد دو نفر از شاعران و نویسندگان که اثری از آنان، با ذکر نام مولف چاپ شده، این نکته‌ی مهم رعایت نشده‌است. یکی از این افراد، عباس یمینی­شریف است؛ که درس دوازدهم کتاب، با عنوان «ایران عزیز»، از اوست.

     در این بررسی، مجال پرداختن تفصیلی به سوابق طولانی همکاری موثر وی در پیشبرد اهداف ضد فرهنگی رژیم پهلوی در عرصه‌ی آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان و ادبیات ویژه‌ی ایشان، نیست. (از آنجا که نگارنده، در سال ۱۳۶۸، در کتاب «بیست سال تلاش»[2] و در سال ۱۳۹۷ نیز در صفحات شخصی خود در فضای مجازی (اینستاگرام، بله و سروش) به این موضوع پرداخته‌است، خوانندگان این نقد را به آن منابع ارجاع می‌دهد.) اما به اختصار می‌توان گفت: وی از بدو تاسیس هفته‌نامه‌ی «کیهان بچه‌ها» (1334) تا چند ماه اولیه‌ی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به مدت حدود بیست و سه سال، سردبیر این مجله بود. یکی از مهمترین اهداف محتوایی که در این نشریه دنبال می‌شد، مشروعیت­بخشی به رژیم شاهنشاهی به طور خاص، و ایجاد علاقه و محبت نسبت به خانواده‌ی پهلوی (شامل شاه، ملکه و ولیعهد و دختر اول محمدرضا) در کودکان، بود.

    به عنوان نمونه­هایی از مطالب آشکار مندرج در این مجله در جهت تحقق اهداف مذکور، از سرمقاله‌های در جهت تبلیغ پیشرفت‌های اغلب دروغین کشور، در زمان سلطنت پهلویِ پدر و پسر، به مناسبتهای مختلف، چاپ مکرر عکس رضاخان، محمدرضا پهلوی، رضا پهلوی (ولیعهد)، فرح (ملکه) روی یا داخل جلد، و درج شعرهایی در ستایش تک تک آنان (مثلا به مناسبت سالروز تولدشان)، یا حتی تشبّث به کارهایی سخیف، مانند درج گزارش مسابقه‌ی تیم فوتبال کلاسی که ولیعهد عضو آن بود، با تیمی از یک کلاس دیگر، در صفحه داخلی جلد، می‌توان یاد کرد.

   نکته‌ی جالب‌تر اینکه، این سرسپردگی نسبت به شاه در یمینی­شریف،‌ آن‌قدر شدید بود که حتی در پاییز سال ۱۳۵۷، که دیگر کندذهن‌ترین عوامل آن رژیم نیز دریافته‌بودند که کار شاه تمام است، و برای فرار از خشم و انتقام مردم انقلابی، می‌کوشیدند ولو به دروغ و در ظاهر هم که شده‌بود حساب خود را از رژیم جدا کنند و از آن فاصله بگیرند، عباس یمینی­شریف، در مقام سردبیر کیهان بچه‌ها، همچنان به درج عکس شاه و فرح و ولیعهد روی جلد این مجله، و چاپ شعرهای سروده‌ی خود در مدح آنان در داخل آن، ادامه می‌داد.

     علاوه بر این، وی صاحب یک مجتمع آموزشی خصوصی(ملی) دربرگیرنده‌ی مقاطع تحصیلی دبستان و راهنمایی (به نام «روش نو») بود؛که در آن، طی ده‌ها سال، به تعلیم و تربیت فکری و عملیِ کودکان و نوجوانان در جهت اهداف فرهنگی رژیم پهلوی اشتغال داشت. ضمن اینکه در دوره‌هایی، وی، جزو مولفان برخی کتاب‌های فارسی مقطع دبستان آن رژیم – با آن محتواها و سمت و سوهای خاص- نیز بود.

     عباس یمینی­شریف با وجود سابقه طولانی در سرایش شعر برای کودکان و نوجوانان و سرودن تعداد زیادی شعر در این زمینه، و در عینِ خالی بودن این عرصه از چهره‌های دیگر – جز محمود کیانوش و مهدخت دولت‌آبادی در قبل از انقلاب- حتی در همان زمان نیز، هرگز از سوی منتقدان و اهالی فن این رشته (در مَثَل بنگرید به «شعر کودک در ایران»؛ تالیف محمود کیانوش) به عنوان یک شاعر توانای شعر کودک و نوجوان شناخته و مطرح نشد. او تا پایان یک «ناظم» این قلمرو باقی ماند؛ که در کنار آثار متوسط خود، نظم‌های سست و نازلی نیز از خود بر جا گذاشت (بنگرید به نقد صمد بهرنگی بر برخی نظمهای او، در «مجموعه مقالات» منتشره از وی و نقد فنی و دقیق کیانوش بر آثار منظوم وی، در کتاب «شعر کودک در ایران»). همچنان که، نظم منتشره از او در فارسی فعلی سوم دبستان نیز، ضعیف‌ترین سروده‌ی مندرج در این کتاب درسی است.

     دومین کس از این سنخ افراد، که ابیاتی از او، به عنوان مطلع یکی از متون درسی این کتاب آمده­است، شاهزاده‌زاده‌ی قاجاری، ایرج میرزا (1252-1305) است.

     ایرج میرزا هم جایگاهی بلند در شعرِ حتی معاصر فارسی ندارد؛ و شهرتی نیز اگر در این عرصه دارد، به سبب جنبه‌های صریح هجوآلود و هزل‌آمیز و پرده‌دری‌های غیراخلاقیِ توام با استفاده از رکیک‌ترین الفاظ و تعابیر، و توصیف جزء به جزء و ریزپردازانه‌ی صحنه‌های اعمال جنسی حرام و می‌خوارگی‌های خود است.

     وی متعلق به طیف شبه‌روشنفکری متمایل به غرب در صدر مشروطه بود؛ و سوء پیشینه‌ی او، مربوط به انحرافات جنسی (از هر دو نوع -با عرض معذرت – خانم بازی و بچه بازی)، ابتلا به می‌خوارگی، عناد کور با اسلام و مظاهر آن (همچون روحانیت- حتی شخصی چون روحانی شهید، شیخ­فضل­الله نوری)، زنان و مردان متشروع، حجاب، زنان چادری و نسبت دادن فساد اخلاقی و حتی زنای محصنه به آنان، هجو و تمسخر مراسم عزاداری برای شهدای کربلا و عزاداران آن، معرفی‌کردن اسلام به عنوان عامل اصلی عقب‌ماندگی کشور، و مسائل سخیفی مانند اینها، در اشعار و منظومه های خود است.[3]

     نکته‌ی تاسف‌بارتر آنکه، ابیاتی که از او در کتاب فارسی سوم دبستان درج‌شده، ذیل عنوان «نیایش» آمده؛ و از قضا، با «حمد کردگار یکتا» نیز آغاز می‌شود!

آخرین نکته در باره وی این­که، رهبر معظم انقلاب نیز، در سخنرانی نوروزی سالانه‌ی خود در آستان قدس رضوی در سال ۱۳۹۳، به صراحت گفتند که این شاعر را قبول ندارند.

          به عبارت دیگر متاسفانه، مولفان محترم کتاب فعلیِ فارسی سوم دبستان ما، دو موضوع اساسی، مهم و مقدس ملی و مذهبیِ عشق به میهن، و پرستش و نیایش پروردگار را، از زبان و قلم کسانی با این سوابق و سلوک شخصی و اجتماعی، برای کودکان ما، مطرح کرده‌اند!

بررسی درس های اصلی کتاب

درس اول: محله‌ی ما

در این درس، پسربچه‌ای به نام امید، که تازه برای کلاس سوم دبستان ثبت نام کرده، با خانواده‌اش به محله‌­ای جدید نقل مکان کرده‌است. او از اینکه هیچ دوستی در آن محله ندارد، ناراحت است.

     به توصیه‌ی مادرش، برای آنکه با محله‌ی جدید آشنا شود، همراه با پدر، از خانه خارج می‌شود، تا گشتی در اطراف بزند. پدر و پسر، در کنار بوستان محله، به یک زمین ورزشی می‌رسند که قرار است تا دقایقی دیگر، در آن، میان بچه‌های آن محله، با محله‌ای دیگر، یک مسابقه‌ی فوتبال برگزار شود. اما دروازه‌بان تیم محله بیمار شده و نیامده‌است.

   پدر، به یکی از اعضای تیم می‌گوید که پسرش دروازه­بان خوبی است. بعد هم امید در دروازه می‌ایستد و بازی خوبی ارائه می‌کند. همین نیز، باعث آشناییِ بچه‌های محله‌یِ جدید با وی، و دوست شدن آ‌نها با او می‌شود.

     نظر

     موضوع خوبی برای این درس انتخاب شده، که مبتلا­به برخی دانش‌آموزان هست. این هم که امید، برای آشنایی با محله‌ی جدیدشان «همراه با پدرش» می‌رود و نیز از طریق او به دیگر کودکان هم­سن و سالِ خود معرفی می‌شود، حاوی دو نکته‌ی درست و مثبت تربیتی است. اما پیرنگ (plot) کار، گسترش نیافته؛ در نتیجه، متن، به داستان تمام‌عیار تبدیل نشده؛ و در حد یک طرح (sketch) باقی مانده است. استفاده از عامل تصادف به سود قهرمان داستان (همزمانی دقیقِ بیمار شدنِ دروازه­بان تیم با حضور امید در کنار زمین، و مهارت داشتن او در دروازه‌بانی، به صورت تصادفی)، سببیت کار را –به عنوان داستان- تضعیف می‌کند. خاصه به این سبب که مشکل اصلی قهرمان داستان (امید)، با همین تصادف هم حل می‌شود. (در هنر داستان‌نویسی، استفاده از چنین تصادفی، مردود و مذموم است.)

     گفتگوهای اشخاص داستان – خصوصاً کودکان – تصنعی و ساختگی است؛ و آشکار است که این حرف‌ها را یک آدم بزرگِ ناآشنا با هنر شخصیت‌پردازی و گفتگونویسی داستانی، در دهان آنها گذاشته‌است. (این ضعف، در دیگر درس‌هایی که کوشیده شده‌است با لعاب داستانی ارائه شوند نیز، به چشم می‌خورد.)

   با توجه به اینکه ماجرای مطرح‌شده در درس، در اواخر تابستان می‌گذرد و دوران سال تحصیلی در خارج از تابستان است، آورده‌شدن این متن به عنوان درس اول، هوشمندانه بوده‌است.

      استفاده از زاویه‌ دیدِ کمتر رایج در درس‌های مربوط به این مقطع سنیِ اول شخص مفرد (من راوی) نیز، متن را برای مخاطبان، صمیمی‌تر کرده‌است.

. درس دوم: زنگ ورزش2

      ماجرای این درس، در یک روز پاییزی در یک کلاس درس می­گذرد: بچه‌های کلاس سوم، در آن زنگ، ورزش دارند. اما هوا بارانی است و نمی‌شود در هوای آزاد ورزش کرد. در نتیجه، معلم ورزش، بچه­ها را در کلاس جمع می‌کند و به صحبت درباره‌ی لزوم انتخاب یک رشته‌ی ورزشی از سوی هر یک از دانش‌آموزان، و کسب مهارت در این رشته می­پردازد. راوی، تحت تاثیر صحبت‌های او، روز بعد، به همراه یکی از همکلاسی‌های خود به باشگاهی می‌رود و در دوره‌ی آموزشی شنا، نام‌نویسی می‌کند. تا اینکه پس از روزهای متمادی آموزش و تمرین زیر نظر مربی، به شناگری ماهر تبدیل می‌شود. آخرین عبارت درس چنین است: «فردا مسابقات شنای دانش‌آموزی برگزار می‌شود و من برای به دست آوردن بهترین رتبه، تلاش خواهم کرد.» 

نظر

این درس نیز مانند درس اول، به شیوه‌ی بیان اول شخص (من راوی) روایت شده، و راوی آن نیز، یک دانش‌آموز پسر است؛ که البته به سن و سال یا کلاس او اشاره نمی‌شود. اما در تصویر، حدود سوم دبستان به نظر می‌رسد.

   البته، در واقعیت، گرایش به یک رشته‌ی خاص ورزشی، تمرکز ویژه روی آن، و دیدن آموزش تخصصی و تمرین پیگیر و مستمر در آن رشته تا رسیدن به مرحله‌ای که شخص بتواند در مسابقات رسمی مربوط به آن رشته شرکت کند (ورزش حرفه‌ای)، برای سن هشت-نه سالگی زود است؛ و چنین امری می‌تواند از دوره‌ی نوجوانی (حدوداً سال‌های دوره‌ی اول دبیرستان) مصداق واقعی پیدا کند.

     همچنین، این که پسربچه‌ای حدودا هشت و نیم ساله، بدون هرگونه مشورت با پدر و مادر خود، راسا چنین تصمیمی بگیرد و به تنهایی نیز در دوره‌ی آموزشی شنا در یک استخر عمومی اسم­نویسی کند و بعد هم طی یک دوران طولانی، به تنهایی به این مکان برود و آموزش ببیند و تمرین کند، امری است که هم در واقعیت نشدنی است و هم برای کودک، حاوی بارِ تربیتیِ غلط، و بدآموزی است. خاصه اگر توجه کنیم که محیط‌های آزاد ورزشی، به سبب رفت و آمدِ فاقدِ هر گونه قید و محدودیت و نظارت افراد مختلف، اغلب، برای کودکان کم سن و سال، مکان‌هایی امن نیستند. ضمن اینکه ورزش‌هایی مانند شنا، به این سبب که با بدن عریان انجام می‌شوند، حتی‌المقدور باید توسط والدین یا با نظارت مستقیم آ‌نها، آن هم توسط مربیان کاملاً متدین و مورد اعتماد، به کودکان و نوجوانان آموخته شوند.

   از نظر شکلی (داستانی) نیز کار فاقد گره، مشکل، مانع یا قصد مخالف، لذا فاقد درگیری و کشمکش، و به همین.، سبب، عاری از تعلیق و کشش است. این متن، هرچند نسبتاً «داستانی» آغاز می‌شود، اما به سرعت ساختار و پرداختی روایی می‌یابد؛ و بعد نیز کاملا به یک «گزارش» تبدیل می‌شود.

     گنجاندن یک زمان طولانی – دست‌کم چندین ماهه – از زندگی راوی، در متنی حدوداً یک و نیم صفحه‌ای، باعث شده‌است که در طرح مراحل انجام کار، به اشاراتی گذرا اکتفا شود.

     از اینکه نه راوی و نه دوستش، هیچ خصوصیت شخصی – حتی یک نام – ندارند که بگذریم، به فاصله‌ی کوتاهی، دوست راوی کاملا به فراموشی سپرده، و بی هیچ توضیح و توجیهی، از ماجرا، کنار گذاشته می‌شود. یا، روزی که دو دوست برای گرفتن اطلاعات و ثبت نام به استخر می‌روند، راوی می‌گوید که لباس‌هایمان را بیرون آوردیم و دوش گرفتیم و به طرف استخر رفتیم. اما در تصویر، او را می‌بینیم که با لباس کامل، در حالی که فقط سرپاچه‌های شلوارش را کمی بالا زده، لب استخر ایستاده‌است و با مربی شنا صحبت می‌کند.

در این متن نیز گفتگوهای بچه‌ها، ضعیف، تصنعی و غیرکودکانه است.

     درس سوم: آسمان آبی، طبیعت پاک

     هفته‌ی گذشته، دانش آموزان کلاس سوم دبستانی پسرانه، همراه آموزگار خود، برای گردش علمی، به دامنه‌ی کوهی – طبعاً در حاشیه‌ی شهرشان – رفته‌اند. آنجا، معلم، آنان را به چند گروه تقسیم کرده و از ایشان خواسته‌است که خوب اطرافشان را نگاه کنند و هر چه را می‌بینند و می‌شنوند یادداشت کنند؛ تا بعد، با همفکری با اعضای گروه خود، آن را در قالب یک گزارش بنویسند. چند روز دیگر، بچه‌ها، نوشته‌های خود را آماده می‌کنند و به کلاس می‌آورند. معلم، ابتدا از نماینده‌ی گروه اول -سعید- می‌خواهد که گزارش خود را بخواند. او، که عنوان  نوشته­اش را «شهر ما، خانه‌ی ما» انتخاب کرده‌است، در آن،  بر الزام پاکیزه نگاه­داشتن طبیعت تاکید کرده‌است. نماینده‌ی گروه دوم – مسعود – در گزارش خود با عنوان «ما باید طبیعت را دوست داشته باشیم»، ضمن اشاره به پاکیزگی هوا، خوب نگاه کردن برای خوب دیدن زیبایی‌های طبیعت و آفریده‌های خداوند را مورد تاکید قرار داده‌است. آموزگار، ضمن تشکر از هر دو، می گوید: خوشحالم که شما به پاکیزگی اهمیت می‌دهید.

نظر

     آموزگار می‌بایست به طور جداگانه از هر یک از گروه‌ها، برای موضوعی که به طور خاص محور نوشته‌اش قرار داده‌است تشکر می‌کرد؛ یا اینکه در متن درس، در گزارش هر دو گروه، صرفاً بر پاکیزگی طبیعت و هوا، تأکید می‌شد. در این صورت، ضمن رعایت وحدت موضوع -که لازمه‌ی چنین درس‌هایی است- اشاره‌ی فعلی معلم به موضوع گزارش‌های دانش آموزان و نیز ارتباط آن با عنوان درس (آسمان آبی، طبیعت پاک) درست از کار در می‌آمد. («خوب نگاه کردن، برای خوب دیدن زیبایی‌های طبیعت و آفریده‌های خداوند»، موضوعی دیگر، و در جای خود بسیار مهم است؛ و می‌توانست محور درس مستقل دیگری قرار گیرد.)

     از نظر قصه[4] و ساختار، این نوشته فاقد هرگونه بداعت، تعلیق، کشش و در نتیجه جذابیت؛ و دارای تخیلی بسیار دم­دستی است. به تعبیر دیگر، از این نظر، از هر دو درس اول و دوم، نازل‌تر است. (در واقع، از این وجه، این درس‌ها، پله­پله، نزول کرده‌اند.)

     از نظر انتخاب اشخاص داستان نیز، بسیار به‌جا تر می بود که دبستان دخترانه، و آموزگار آن نیز خانم انتخاب می‌شد؛ تا اصل تعادل کمّیِ موردِ اشاره در بخش «کلیات» این بررسی، میان درس‌های با محوریت پسران و دختران، بیشتر رعایت می‌شد.

     درس چهارم: آواز گنجشک

     در یک مدرسه‌ی دخترانه زنگ می‌خورد و دانش‌آموزان به سرِ کلاس می‌روند. در یکی از کلاس‌ها، خانم مربی وارد می‌شود و از بچه‌ها می‌خواهد که با مشورت با یکدیگر، یک موضوع برای روزنامه‌ی دیواری پیشنهاد بدهند. نماینده‌ی کلاس، موضوع آلودگی صوتی را پیشنهاد می‌کند. شش نفر دیگر از دخترها نیز در بحث شرکت می‌کنند و هر یک، یکی از انواع آلودگی‌های صوتی را نام می‌برد. مربی از بچه‌ها می‌خواهد روزنامه‌ی دیواری‌شان را درباره‌ی همین موضوع تهیه کنند.

نظر

     متن این درس، از نظر  پیرنگ(plot)، نه داستان و نه حتی طرح (sketch)است. بلکه یک «گزارشواره» است؛ که البته در دو جای آن، اشاره‌های کوتاهِ کلامیِ شوخ‌طبعانه‌یِ ملایمی تعبیه شده؛ که مغتنم است.

     از نظر لغوی و معنایی نیز باید گفت: آنچه توسط دانش‌آموزان با عنوان غلطِ مصطلحِ «روزنامه دیواری» تهیه می‌شود، اولاً «روزنامه» نیست؛ بلکه اغلب «هفته‌نامه» و «ماهنامه» و … هم نیست. لذا دست­کم در کتاب درسی، بهتر است برای آن، تعبیر صحیح‌تر «نشریه‌ی دیواری» به کار رود.

در ثانی، برای سن مخاطب این درس، کلیه‌ی مطالب یک نشریه‌ی دیواری دانش­آموزی، از ابتدا تا انتها، نمی‌تواند و نباید حول محور یک موضوع واحدِ حتی کودکانه – چه رسد به موضوع غیرکودکانه‌ای مانند «آلودگی صوتی»- شکل بگیرد. زیرا برایشان خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود. اما می‌تواند بخشی قابل توجه از مطالب آن، آن هم با بیان‌ها و در قالب‌های متنوع (مقاله، گزارش، داستان، شعر، جدول، چیستان، مسابقه، معرفی کتاب، آشنایی با مشاهیر و …)، به یک موضوع خاص اختصاص یابد.

     صرف نظر از این موضوع نیز، جای طرحِ این پرسش باقی می‌ماند، که چه چیز یا اولویت و مناسبتی، سبب می‌شود که مربی بچه‌ها، موضوعی مانند آلودگی صوتی را – که در مفهوم کلان آن، کودکان هیچ نقشی در پدید آوردن یا قدرتی برای جلوگیری از ایجاد آن ندارند- موضوع نشریه‌ی دیواری بچه‌های کلاس سوم دبستان قرار دهد؟! به عبارت روشن‌تر، پرداختن به آن در قالب یک درس، چه فایده‌ی آموزشیِ قابل توجهی برای آنان دارد، که سبب شده‌است مولفان محترم کتاب فارسی سوم دبستان، آن را بر موضوع‌های متعددی که هم طرح آن‌ها برای این سن (کلاس) لازم‌ترند و هم به مسائل این سن مربوط‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترند، ترجیح دهند؟!

     درس پنجم: بلدرچین و برزگر

     «بلدرچین و برزگر» یکی از قدیمی‌ترین درس‌های کتاب فارسی کلاس سوم دبستان (دست کم از شصت سال پیش به این سو) است.  نوشته‌ای فشرده، جمع و جور، با ساختار حکایت‌های قدیمی، و – به این عنوان – قابل قبول و گیراست. هرچند درونمایه‌ی آن (نباید به امید دیگران نشست؛ بلکه باید دست بر زانوی خود گذاشت و بلند شد) برای کلاس پنجم یا ششم دبستان، مناسب‌تر است.

     درس ششم: فداکاران

     این درس با یک مقدمه درباره‌ی انسان‌های بزرگ و فداکار آغاز می‌شود. سپس با نام بردن و یادکردی مختصر از شهیدان نوجوان و کودک کشور (حسین فهمیده و سهام خیام؛ دختر دوازده ساله­ی هویزه‌ای) می‌پردازد؛ و در نهایت – به همین سیاق – به ریزعلی خواجوی (سوزنبان قطار)‌ و حسن امیدزاده (آموزگاری که با به خطر انداختن جان خود، دانش‌آموزان کلاسش را از سوختن در شعله‌های آتش‌ نجات داد) ادامه می‌یابد. در پایان نیز نتیجه می‌گیرد: «ما به این انسان‌های بزرگ و دوست‌داشتنی احترام می‌گذاریم و می‌کوشیم از آنها سرمشق بگیریم.»

     نظر

     این درس، ساختار یک «مقاله‌ی توصیفی» را دارد، که برای تبیین موضوع خود، از مصادیق واقعیِ انسانی در سطح ملی، بهره برده­است. از نظر محتوایی نیز جنبه‌ی ارزشی خوبی دارد. با وجود این، با مطرح‌کردن چهار چهره‌ی شاخص از این سنخ، مرتکب چند اشتباه شده­است:

     نخست اینکه، به سبب نداشتن مجال لازم برای پرداختن کافی به تک تک آنها، نمی‌تواند عمق و ارزش واقعی کارشان را به مخاطبِ کم سن و سال نشان دهد. در نتیجه،  درباره‌ی آنان، حق مطلب را ادا نمی‌کند.

     دوم اینکه، هر چهار نفر آن‌ها را از حیّز انتفاع برای سایر کتاب‌های فارسی دوره‌ی دبستان می‌اندازد. زیرا سبب می‌شود که در کتاب‌های فارسی دیگرِ این مقطع تحصیلی، نتوان آنان را مطرح کرد. این در حالی است که، می‌شد هر یک از این چهار نفر را، جداگانه، موضوع یک داستان کوتاه ساده‌ی جذاب، برای کتاب‌های فارسیِ سوم، چهارم، پنجم و ششم دبستان قرار داد؛ و ضمن افزودنِ بسیار به جذابیت کار، نتیجه و بهره‌ی پرورشی عمیق‌تر و موثرتری از آ‌نها گرفت.

     در نظر نگرفتن تفاوت ظریف اما مهمِ «فداکاری» و «ایثار» از سوی مولفان محترم کتاب نیز، سبب شده‌است که کار فداکارانه‌ی ریزعلی خواجوی، همسنگ کار ایثارگرانه‌ی کسی مثل شهید حسین فهمیده قرار گرفته؛ و از این طریق، در واقع بر فهمیده، ستم شده‌است.

     فشردگی نوشته، که باعث بیانِ اجمالیِ مطالب شده، سبب شده‌است که درس، حاوی ابهام‌ها و کمبودهایی برای مخاطبان کم سن و سال، در ارتباط با برخی موضوع‌هایِ مطروحه در خود شود. از جمله اینکه: «جنگ تحمیلی» و «دشمنان اشغالگر» -که از آنها فقط با همین عنوان کلی یاد شده است- اشاره به کدام رویداد، مربوط به چه سال‌ها، و چه کسان است؟ چرا این جنگ‌ به وجود آمد؟ در آن، چه اتفاق‌هایی افتاد؟ نتیجه‌اش چه شد؟ این دشمن، کدام کشور یا رژیم بود؟ یا هویزه کجای ایران است؟ سهام خیام – دختر دانش‌آموز دوازده ساله – چرا فکر می‌کرد با پرتاب سنگ به طرف دشمن، می‌تواند باعث آزار او شود؟ آیا این کار، ارزش آن را داشت که برای آن، جان خود را از دست بدهد؟ ریزعلی خواجوی و حسن امیدزاده، اهل کدام استان یا شهرِ کشور بودند؟

     درس هفتم: کار نیک

     این درس نیز که همان حکایت مشهور انوشیروان و پیرمردی است که با وجود کهولت بسیار، درخت گردو می‌کارد، از جمله حکایت‌های مطروحه در کتاب‌های درسی فارسیِ قدیمی است، که عمری دست کم شصت ساله دارد. تنها فرقی که با نسخه‌ی قبلی‌اش کرده، این است که قدری تفصیلی‌تر شده‌است. این اثر، مانند اغلب حکایت‌های قدیمی، دارای درونمایه‌ای ارزشمند است؛ که با سن مخاطب این کتاب درسی نیز، بی‌تناسب نیست:

     انسان نباید فقط به فکر خودش باشد. بلکه همان‌طور که از ثمره‌ی کار دیگران بهره می‌برد، خود نیز باید به دیگران، خیری برساند.

     نظر

     اصل – یا دست‌کم نسخه‌ی قدیمی این متن در کتاب فارسی سوم دبستان- حکایتی مختصر و مفید – موجز – به نثرِ آمیخته به نظم بود؛ که زبانِ نثر و نظم آن، هرچند قدری کهنه، اما با یکدیگر هماهنگی داشت. در نسخه‌ی بازنوشته‌ی آن در این کتاب، آن ایجازِ بیانیِ خاص حکایت، از میان رفته؛ در حالی که به ارتقای کیفیت اثر، از نظر حکایتی، کمک نکرده‌است. به عکس، مقدمه‌ی آن قدری طولانی شده است. که این نیز، از نظر ساختاری، مثبت نیست. زبان بخش منثور آن امروزی شده‌است. این، فی­ذاته، مثبت است. اما چون بخش منظوم آن، ناگزیر با همان زبان کهنه­ی قبلی است، میان نثر و نظم آن، قدری ناهماهنگی ایجاد شده‌است.

     درس هشتم: پیراهن بهشتی

     حضرت فاطمه(س) در حال آماده شدن برای مراسم عروسی خود با حضرت علی(ع) است. زنی نیازمند به درِ خانه‌شان می‌آید و چیزی طلب می‌کند. حضرت، ارزشمندترین چیزی که دارد، یعنی لباس عروسی خود را، به زن فقیر می‌بخشد. کمی بعد، جبرئیل از آسمان نازل می‌شود و به پاس آن بخشش بزرگ حضرت، یک لباس عروسی بهشتی برای او می‌آورد.

      نظر

     درونمایه‌ی داستان، ارزشمند است. پیرنگ آن نیز، دارای کشش و تعلیق مناسب هست. هرچند به عنوان یک «داستان»، دارای برخی اشکالات جزئیِ قابل رفع است. از جمله اینکه، اشاره می‌شود «عطر بهشتی پیراهن، خیلی زود همه را به اتاق حضرت فاطمه(س) کشاند.» اما معلوم نمی‌کند که این «همه»، چه کسانی بودند؟

     از نظر محتوایی نیز، آشکار نیست، به چه سبب آیه‌ی «لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون» (هرگز به نیکی نخواهید رسید، مگر آنکه از آنچه که دوستش می­دارید انفاق کنید)، ترجمه شده‌است: «هرگز سعادتمند نخواهید شد، مگر چیزی را که دوست دارید به نیازمندان ببخشید»؟! زیرا می‌دانیم که میان «به نیکی نخواهید رسید» – که یک امر اختیاریِ استحبابی، و ناظر به ارتقای مقام معنوی انسان است – با «سعادتمند نخواهید شد» – که در آن، نوعی تهدید به شوربختی ناگزیر در صورت عمل‌نکردن به این توصیه است – تفاوت زیادی وجود دارد. ضمن اینکه این ترجمه،  تحریف سخن خداوند (آیه‌ی قرآن) نیز هست.

     از نظر زبانی هم، معلوم نیست چرا در متن درس، برای ادای احترام، جلوِ نام حضرت فاطمه، (س)، و مقابل نام‌های رسول اکرم و حضرت علی، به ترتیب (ص) و (ع)  قرار گرفته، اما در بخش تمرین و تکلیفِ پیوست این درس (بیاموز و بگو) شکل کامل این علامت‌های اختصاری، یعنی «سلام­الله علیها»، «صلی­الله علیه و آله» و «علیه­السلام» آمده‌است؟!

     نظر کلی

     زندگانی چهارده معصوم(ع) دارای برهه‌های داستانی جذاب، شیرین و ارزشمندی است؛ که طرح متناسب و هنرمندانه‌ی آن‌ها در کتاب‌های درسی – از جمله «فارسی»- لازم و مفید است. اما در مواردی که دست مولفان برای انتخاب باز است، حتی المقدور باید فرازها و ماجراهایی انتخاب شوند که با سنین مخاطبان، نزدیکی بیشتری داشته‌باشند.

     از این نظر، می‌توان گفت: ماجرای «پیراهن آسمانی»، گزینش چندان حساب‌شده‌ای نیست. زیرا به موضوع­هایی مانند «ازدواج» و «پیراهن عروسی» می‌پردازد؛ که مسائل مورد علاقه‌ی یا توجه خاص مخاطبان فارسی سوم دبستان (هشت-نه سالگی) نیستند. لذا، خاصه با توجه به اینکه عاملی از بیرون، مولفان این کتاب را به طرح این درونمایه‌ی ویژه در این درس خاص ملزم نکرده‌است، به جای آن، آنان به سادگی می‌توانستند ماجرایی از کودکی یکی از ائمه(ع) را انتخاب کنند؛ تا امکان  همذات­پنداری مخاطبان را با آن نیز فراهم سازد.

     در مورد ادات احترام «سلام­الله علیها»، «صلی­الله علیه و آله» و «علیه­السلام» نیز، پیشنهاد می‌شود ترجمه‌های فارسی آن‌ها (سلام خدا بر او، درود خداوند بر او و خاندانش، سلام بر او) را به کار برد. به علاوه اینکه، در هر درس، این الفاظ، فقط در بار اول آورده‌شدنِ نام این حضرات به کار برود؛ و برای جلوگیری از تکرار، در موارد بعدی، با استفاده از القابی مانند «حضرت»، «پیامبر»، «فرستاده‌ی خدا»، «امام»،… این ادای احترام، انجام شود.

     درس نهم: بوی نرگس

     متن این درس، نه داستان، نه حکایت، نه داستانواره، نه طرح، نه مقاله، و نه گزارش، بلکه یک قطعه‌ی احساسی کوتاه (دوازده-سیزده سطری) است؛ که ظاهرا می‌خواهد سختیِ حالتِ انتظار و منتظران برای ظهور امام عصر(عج) را برساند.

     نظر

     خودِ این که، چنین امری چه اندازه، مسئله‌ی کودکان هشت-نه ساله، و طرح آن، تا چه حد برای این سنین لازم است، موضوعی قابل تامل است؛ که باید با مشورت با کارشناسان دینیِ آشنا با تعلیم و تربیت و روانشناسیِ کودکانِ این سن، در باره­ی آن به نتیجه رسید و تصمیم گرفت. نظر شخصی نگارنده در این باره، این است که ادراک و احساس چنین موضوعی – ولو در حد ابتدایی- در خورِ کلاس پنجم و ششم ابتدایی است؛ و طرح زودتر آن، نه اینکه مضر یا خطرناک باشد، بلکه نتیجه‌ی مورد نظر ما را – در این زمینه – به بار نمی‌آورد.

     نکته‌ی دیگر: با توجه به اینکه تا اینجا، دیگر «درس‌های اصلی» این کتاب را خودِ مولفان محترم آن نوشته‌اند، و آن درس‌ها فاقد نام مولف در پای خود هستند، بهتر است این روال یکدست، در همه‌ی درس‌های اصلی کتاب، رعایت شود.

مورد سوم: نویسندگان متون – خاصه دینی – کتاب‌های درسی، از این نظر که نام آنان پای نوشته‌شان ذکر می‌شود، باید افرادی کاملاً بی‌حاشیه باشند؛ تا احیانا با دیگر آثار یا سلوک زندگی غیر دینی و انقلابی خود، موجب ایجاد دوگانگی فکری و تربیتی در کودکان ما نشوند.

     درس دهم:‌ یار مهربان

     این درس،‌یک متن تخیلی به شیوه‌‌ی بیان منِ راوی (اول شخص مفرد) است؛ که از زبان کتاب فارسی سوم دبستان، درباره‌ی خودش،‌ خطاب به دانش‌آموزان همین کلاس، که آن را می‌خوانند، بیان شده‌است.

     نظر

     نوع تخیلی مورد استفاده قرار گرفته در کار، بسیار دمِ­دستی و غیر بدیع(تکراری) است. اما آنجا که کتاب فارسی می‌گوید «یک روز یکی از  بچه‌های همین کلاس … مشتی بر من کوبید و …تا مدت‌ها دلم درد می‌کرد» از جدیت کار هم کاسته، و درس، تا حد یک نوشته‌ی کودکانه، تنزل پیدا می‌کند. زیرا در این قبیل نوشته‌ها، که آثار با دامنه‌ی «تخیل محدود» به شمار می‌آیند، حداکثر گستره­ی تخیل این است که مثلا موجودی مانند کتاب می­تواند فکر کند و حرف بزند و از خود یا چیزهای دیگر سخن بگوید. اما قرار نیست سایر خصوصیات انسانی، که اصولا زمینه‌ای در وجودش ندارند (مثلا داشتن شکم، و به درد آمدن آن در اثر خوردنِ ضربه‌یِ مشت) به آن (اینجا کتاب) نسبت داده شوند.

     در این نوشته، قصه‌ای وجود ندارد؛ و در نهایت می‌توان آن را گزارشی فاقد هرگونه بداعت، درونمایه یا نکته‌ی برجسته و خاص، و جذابیت ویژه‌ دانست؛ که نبودش در کتاب فعلی، به مراتب، بهتر از بودن آن است.

     درس یازدهم: نویسنده‌ی بزرگ

     این درس، با یکی از حکایات گلستان سعدی درباره‌ی حاتم طایی – که ظاهراً نسخه­یِ برابر اصل است- آغاز می‌شود. کل متن حکایت، پنج سطر است. اما مولفان کتاب فارسی، یک موخره‌ی یازده سطری به آن افزوده، و از این طریق به معرفی سعدی و «بوستان» و «گلستان» او پرداخته‌اند.

     نظر

     معرفی مشاهیر بزرگ فرهنگ و ادب کشور در کتاب فارسی، درصورتی که آن معاریف، دارای شخصیت‌هایی سالم باشند، با رعایت تناسب با سن مخاطبان، امری پسندیده و به جاست. آوردن نمونه یا نمونه‌هایی کوتاه از آثار آنان، برای آشناییِ بی‌واسطه‌یِ دانش‌آموزان با سبک و زبان کار ایشان، همراه با آن معرفی، نیز ضروری و مفید است. به شرطی که مخاطبِ کم سن و سال، ولو با اندکی تلاش، قادر به درک و فهمیدن آن نمونه‌ها باشد.

     حکایتِ آورده شده از سعدی در این درس، نه شخصیت‌ کودکی دارد، نه درونمایه‌ی اصلی‌اش کودکانه است و نه – از همه بدتر – زبانش قابل فهم دانش‌آموزان کلاس سوم دبستان ماست. در حالی که سعدی حکایاتی دارد که مربوط به دوران کودکی وی است؛ و نسبت به این حکایت، تناسب بیشتری با مخاطبان فارسی سوم دبستان دارد.

   استفاده از واژه‌ها و تعابیر دشوار و نحوِ متفاوت جملات در برخی موارد مانند: بلی/امرای عرب را(برای امیران عرب)/پشت فراهم نهاده(پشته‌ای خار جمع کرده)/نروی(نمی‌روی)/خلقی(عده­ا‌ی زیاد)/سماط(سفره) در این متنِ پنج سطری نیز، اگر باعث نگرانی و دلزدگی دانش‌آموزان مخاطب کتاب فارسی سوم دبستان نسبت به سعدی و آثارش نشود، بی‌تردید سبب علاقه‌مندی و جذب آنان نیز نخواهد شد.

     ساختار متن فعلی هم معیوب است. ساختار درست برای چنین درسی، می‌توانست یکی از سه صورت ذیل  باشد:

     الف) معرفی سعدی به قلم مولفان کتاب فارسی، و در خلال آن، به تناسبِ طرحِ هر یک از ویژگی‌های ادبی و سبکی کار او، با ارائه‌ی نمونه‌ای کوتاه (یکی دو سطری) از میان آثار مختلفش.

     ب) ارائه‌ی موخره‌ی فعلی درس به عنوان متن اصلی؛ و در انتها ارجاع مخاطب به یک نمونه حکایت متناسب و قابل فهم برای وی، از میان آثارش.

     ج) ارائه‌ی یک حکایت مناسب و قابل فهم از سعدی برای مخاطبان، و معرفی اجمالی او و آثارش، در پی‌نوشتی مجزا از درس (مثلاً در قالب یکی از تمرین‌های مربوط به آن).

     در شکل فعلی ارائه‌شده، خاصه از این نظر که متن مربوط به سعدی، با هیچ علامت فصلی از متن انضمامی به قلم مولفان آن درس متمایز نشده‌است، علاوه بر آ‌نکه در نگاه اول ممکن است مخاطبِ کم سن و سال را در این باره به اشتباه بیندازد، سبب می‌شود که متن درس، دارای حاشیه­ی پررنگ‌تر (طولانی‌تر) از اصل جلوه کند. ضمن این‌که، با ساختار فعلی، نام درس (نویسنده‌ی بزرگ) نیز، متناسب با متن آن به نظر نمی‌رسد.

     آخرین نکته اینکه: در ادبیات فارسی، وجه شاعریِ سعدی ، بر جنبه‌ی نویسندگی‌اش غلبه دارد. لذا انتخاب عنوان «نویسنده‌ی بزرگ» برای او، زیاد بامسمی به نظر نمی‌رسد.

     درس دوازدهم: ایران عزیز ما

     این نخستین متن درس اصلی این کتاب به نظم، و دومین درسی است که مولف آن، شخصی غیر از مولفان کتاب است، و همراه با متن، نام پدیدآورنده‌اش ذکر می­شود.

     نظر

     از آنجا که این درس – به سبب منظوم بودن – در بخش بررسی شعرهای کتاب نقد خواهد شد، در این‌جا به آن نمی‌پردازیم. فقط در یک کلام، باید گفت: این منظومه را، از نظر کیفیت ادبی، می‌توان ضعیف‌ترین متنِ درسیِ این کتاب، قلمداد کرد.

      درس سیزدهم: درس آزاد

     یک صفحه‌ی سفید است؛ که ظاهراً تالیف  و استخراج پرسش‌ها و تمرین‌های مربوط به آن (که در کتاب، توضیحی هم درباره‌ی آن ارائه نشده) به دانش‌آموزان و احیانا آموزگاران واگذار شده‌است.

     نظر

     از آنجا که از فلسفه و فواید متصوَر از این کار، از سوی برنامه‌ریزان و مولفان کتاب بی‌خبرم، نمی‌توانم درباره‌ی آن، نظری بدهم.

     درس چهاردهم: ایران آباد

     متن این درس، به شیوه‌ی بیان اول شخص مفرد (منِ راوی) از زبان یک دانش‌آموز پسر – طبعاً کلاس سوم دبستان – روایت می‌شود. او می‌گوید که یک روز، موضوع درس آنها در کلاس، «میهن» بوده‌است. بچه‌ها، طبق گروه‌بندیِ از پیش تعیین‌شده، به بحث درباره‌ی موضوع می‌پردازند. به این ترتیب که، ابتدا یکی از دانش‌آموزان درباره‌ی معنی و مفهوم میهن صحبت می‌کند. سپس نماینده‌ی هر یک از گروه‌های دیگر، در مورد یکی از مختصات و اجزاء تشکیل‌دهنده­ی میهن (مرزنشینان، زبان‌های قومیت‌ها و زبان ملی کشور، مسائل علمی و کشاورزی، اهمیت قرآن، اسلام و رهبر برای پاسداری از میهن، و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس) صحبت می‌کند و در آن باره، توضیحاتی می‌دهد. در نهایت، آموزگار کلاس، طی دو-سه جمله، همگان را به انجام وظیفه، همدلی و همراهی با یکدیگر دعوت می‌کند؛ تا از این طریق، بتوان ایرانی آباد داشت.

      نظر

     متاسفانه در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که با گسترش وسایل ارتباط جمعی­ای همچون تلفن، شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای، رایانه، اینترنت و فضای مجازی و مانند آ‌نها، شکل‌دهی و کنترل افکار عمومی ملل جهان از دست دولتها و نهادهای ذیربطِ ملی، و تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان  از دست خانواده‌ها، مدارس و اجتماع خارج شده و عملا به اختیار صهیونیسم، استکبار و سرمایه‌داری جهانی درآمده، که در این زمینه، دست برتر را دارند.  آنان نیز پیوسته، با تمام امکانات و توان عظیمِ مادی و هنری خود، در کارِ تخریب بنیان‌های ارزشیِ الهی و انسانی‌ای هستند که می‌تواند برای تحقق اهداف و منافع آ‌نها خطرآفرین باشد. یکی از این مفاهیم و ارزش‌ها، میهن – خاصه وطن اعتقادی – است. از این سو، یکی از وظایف مهم و حیاتی نهادهای پرورشی و آموزشی‌ای همچون وزارت آموزش و پرورش (از طریق کتاب‌های درسی و دیگر برنامه‌های آموزشی در مدارس) تلاش عالمانه و همه‌جانبه، برای مقابله با این شبیخون پایان‌ناپذیرِ ضدفرهنگی به ارزش‌های مذکور است.

     درونمایه‌ی اصلی درس «ایران آباد»، از این نظر که مهم و راهبردی است، و پس از مقوله‌ی اسلام و ارزش‌های آن، از جمله مفاهیمی است که از همان سنین پایین، به اقتضای سن و سال مخاطبان، باید در ذهن و دل و روان کودکان و نوجوانان ما، تثبیت، و با وجود آنان عجین شود، زیربنایی و ارزشمند است. از نظر ساختاری اما، این متن، نوعی «درس در درس»، یا «کلاس در کلاس» است؛ که در کلیات  خود، به ساختار درس‌های سوم (آسمان آبی، طبیعت پاک) و – از آن بیشتر – درس چهارم (آواز گنجشک) شباهت دارد. به عبارت دیگر، گزارشواره‌ای است که کوشیده شده‌است  لعابی نازک از روایت به آن داده شود. لذا از تعلیق، کشش و جذابیت‌های داستانی، عاری است.

     به لحاظ محتوایی نیز،  درباره‌ی تعبیر «سال‌های دفاع مقدس» توضیحی ارائه نشده‌است. در حالی که می‌دانیم: کودک هشت-نه ساله‌ی مخاطب این درس، در حالت طبیعی، نسبت به این موضوع، خالی‌الذهن است و چیزی نمی‌داند.

     این درس نیز می‌توانست در یک مدرسه و کلاس دخترانه بگذرد؛ تا به ایجاد تعادل در درس‌هایِ با محوریت پسران و دختران در کتاب، کمک کند.

      درس پانزدهم: دریا

     «دریا» سروده‌ی محمود کیانوش، دومین درس کتاب در قالب نظم و سومین درسی است که پدیدآورنده‌ی آن، شخصی غیر از مولفان این کتاب درسی است؛ و نام او نیز در پای اثرش ذکر شده‌است.

     نظر

     این درس نیز، در بخش نقد و بررسی اشعار کتاب، مورد بررسی قرار گرفته‌است.

     درس شانزدهم: اگر جنگل نباشد

     «اگر جنگل نباشد» چهارمین درس دارای نویسنده‌ی (سیاوش شایان)  خارج از گروه مولفان کتاب درسی حاضر است.

      نظر

     این متن، در قالب ساختار و بیانی انشاگونه، به بیان برخی از فواید جنگل پرداخته‌است.

      درس هفدهم: چشم‌های آسمان

     موضوع این درس، عظمت و زیبایی آسمان شب و آفریدگار آن است.

     نظر

     در این متن، به شیوه‌ی بیان اول شخص (من راوی)، در قالب خاطره­ای از زبان یک کودک، شکوه و زیبایی گوشه‌ای از جهان خلقت، توصیف شده‌است.


1.متاسفانه، توجیه برخی مولفان کتاب‌ درسی فعلی سوم دبستان، در مورد مسئله‌ای به این وضوح، ظاهراً کار ساده‌ای نیست. در جلسه ارائه­ی نقد حضوری این کتاب، یکی از این افراد -که خانمی بود- در پاسخ این ایراد، نگارنده را به نظریه­ی کهنه­ی (متعلق به حدود پنجاه سال قبل) و نخ­نمای «مرگ مولف» رولان بارت فرانسوی ارجاع داد؛ و نتیجه ‌گرفت که «ما هنگام مطالعه‌ی یک متن، باید در نظر نگیریم که نویسنده‌ی آن کیست (کاری به سوابق سوء سیاسی و شخصیتی و اخلاقی و اعتقادی او نداشته باشیم)….»

 در حالی که اولا منظور بارت از این نظریه، آنچه این خانم از آن دریافته بود، نیست. بلکه او می‌گوید هنگام مطالعه و بررسی یک متن، به این‌که منظور و هدف نویسنده از نوشتن آن چه بوده‌است، کار نداشته باشید. ملاک، آن چیزی است که خوانندگان از متن مذکور برداشت می‌کنند؛ ولو اینکه آن برداشت، مخالف هدف و نیت نویسنده از نگارش آن باشد. در ثانی، این نظریه، صرفاً یک نظریه است؛ و مانند هر نظریه‌ی دیگری از این نوع، قابل مناقشه و رد است. (نگاه کنید به سرشار، محمدرضا؛ انواع نقد ادبی؛ کانون اندیشه‌ی جوان؛ چاپ اول 1389) سومین نکته اینکه، حتی به فرض صحت، این بحث‌ها در ارتباط با خوانندگان بزرگسال متون ادبی می‌تواند کاربرد و مصداق داشته‌باشد، نه کودکان و ادبیات مختص آنان؛ آن هم در یک نظام اسلامی مانند کشور ما.

2. این کتاب، با استفاده از نام مستعار «محمد دیدار» برای مولفش، توسط انتشارات حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات، منتشر شده‌است.

3. متاسفانه نظم‌های رکیک وی که وصف فسق و فجورهای اخلاقی این فرد فاسد، توأم با رکیک‌ترین الفاظ و نام بردن آشکار از آلت‌های تناسلی زن و مرد و دیگر اندام‌های پوشیده‌ی آنان است، به یک یا دو مورد محدود نمی‌شود. او با تزویر تمام، بعضی از احکام صریح اسلام، از جمله درباره‌ی حجاب را نفی می‌کند؛ و آن را مغایر گفتار خدا، پیغمبر و قرآن، و باعث عقب‌افتادگی جامعه قلمداد می‌کند. زن چادری را روسپی‌ای معرفی می‌کند که حاضر است در عین داشتن شوهر، کل بدنش را عریان در اختیار یک مرد غریبه بگذارد و اجازه دهد با او درآمیزد، اما در همان حال، چادر و مقنعه­اش را از سر بر ندارد! (بنگرید به نظم «چادر» و تعریض‌ها و اهانت‌های رکیک دیگرِ او به چادر و زنان چادری در برخی از اشعار دیگرش.) قسمت اعظم اشعار او نه فقط برای قرار دادن در دسترس کودکان و نوجوانان مناسب نیست، بلکه حتی نمی‌شود آ‌نها را برای مطالعه در اختیار بزرگسالان نیز قرار داد.

4. برای آگاهی از تعریف فنی «قصه» و تفاوت آن با داستان، بنگرید به: سرشار، محمدرضا؛ الفبای قصه‌نویسی- مجلد ۲؛ پیام آزادی.

مطلب پیشنهادی

بررسی و نقد کتاب فارسی سوم دبستان- قسمت سوم و آخر

بررسی و نقد کتاب فارسی سوم دبستان- قسمت سوم و آخر      شعرها      کلیات …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *