محمدرضا سرشار با اشاره به وعده الهی مبنی بر اینکه پس از هر سختی، آسایشی است، بیان کرد: از خداوند مسئلت داریم که سال ۹۹ سال فرجهای بزرگ و خبرهای خوش باشد.
فیلم | محمدرضا سرشار: آسایش پس از سختی؛ وعده الهی / امید به فرج در سال 99محمدرضا سرشار، نویسنده، پژوهشگر، منتقد ادبی و گوینده رادیو، در پیامی که در اختیار ایکنا قرار داده است، ضمن تبریک نوروز ۱۳۹۹ به مردم متدین و بصیر ایران، سال ۱۳۹۸ را سالی بسیار دشوار، پرتلاطم و پرابتلا برای مردم دانست و گفت: دستهای از این ابتلائات ناشی از ندانمکاری، تنبلی، بیبرنامگی و بیتدبیری برخی مسئولان اجرایی کشور بود، اما برخی از این مشکلات نیز ناشی از توطئههای دشمن، تحریم و تحریک عدهای از افراد کمبصیرت بود.
وی با بیان اینکه بنا به آموزههای دینی ابتلائات به سه دلیل مختلف رخ میدهد، گفت: ابتلائات زمانی رخ میدهد که مردم از یاد خدا غفلت میکنند و خداوند قصد دارد آنان را متوجه خود کند یا اینکه دچار گناهان بزرگی شدهاند و خداوند قصد دارد آنان را پاک کند یا خداوند قصد دارد مقام معنوی آنان را ارتقا دهد.
سرشار با اشاره به وعده الهی مبنی بر اینکه پس از هر سختی، آسایشی است، بیان کرد: از خداوند مسئلت داریم که سال ۹۹ سال فرجهای بزرگ و خبرهای خوش باشد. خداوند دوست دارد که مردم در ابتلائات متوجه درگاه خداوند شوند و تضرع و توبه کنند، نه اینکه غفلتی را بر غفلت دیگر بیفزایند.
وی در پایان اظهار کرد: باید از این فرصتها و ماه مبارک رمضان که در پیش داریم استفاده کنیم و از خداوند بخواهیم که فرج بزرگ خود را برای ما بفرستد.
حقیقتا دارم یک رمان بسیار کوتاه 50-60 صفحه ای می نویسم به اینصورت که یه اقایی از همه لحاظ به بن بست رسیده و چند شب هست که کارتون خواب شده بطور اتفاقی رفیقشو می که خیلی سالهای پیش همدیگر را ندیده بودند بطوری که نام یکدیگر را هم از یاد برده بودند. خلاصه این رفیق راوی قصه رو می بزه بیرون شهر. بین چندتا کارخونه متروکه دخمه ای از خونه های کاهگلی بود و در مرکز اون دخمه ها یک اتاق قدیمی ولی تره تمیزتر وجود داشن که رفیق راوی اونجا زندگی می کرد. روزها در تنها کارخانه فعال انجا کار می کرد. تا یه مدت 30 روزه راوی انجا زندگی کرد همیشه ذخیره زیادی شراب و تریاک داشتند هر هفته رفیق راوی به روستای مجاور پشت بادامنام داشت می رفت و هرچه لازم می خریدند و بر می گشتند راوییکبار او را همراهی کرده بود….ز اینجا داستان شرو میشه 40 روز استذرفیقش به شهر رفته وبرنگشته ذخیره خوراکدو دود و نوشیدنی رراوی نموم میشه تصمیم می گیره یک روز عصر از دخمه خارج شود به روستا برود برای خرید برگشتن به تاریکی برمی خورد و کورمال کورمال که راه ادامه می دهد وارد تشکیلات سری دولت می شود. و با اتقاقات ماورایی روبرو می شود ت بعد که به هوش میاد داده های ترسناکی از انجا را بخاطر می اورد تصمیم می گیرد کارخانه مجاور که بعضی روزهای صدای جوشکاری و برش می امد اگاه سازد بعد کلی دور زدن اطراف دخمه به این نتیجه می رسد ارخانه وجود خارجی نداشته. راوی برنی گردد به درون دخمه و شروعمی کن ه تکروقایع و سعی می کند با ریاضیزانها را تحلیل کند حاصل این تحلیل مو به بدن آدن راست می کرد مثلا شتاب جاذبه زمین درهه نئاحی اطراف بجز دخمه افزایش شگفت اوری دارد و کلی اتفاقاتمی ماوائئ دیگر…………نظرتون چیه در باره ی موضوع حرکت در زمان و دادن شکل گردابی به حوادث زمان …..اگه ممکنه راهنماییم بفرمایید